قتل سارا كه با ده ها مرد رابطه داشت
از طریق دو دوستم با سحر آشنا شدم. یک شب آنها من را به خانهشان دعوت کردند. سحر هم آنجا بود و با هر سه ما رابطه برقرار کرد. چند روز بعد من با سحر تماس گرفتم و از او خواستم در نبود همسرم به خانه ما بیاید. از آن به بعد بود که رابطه ما شروع شد. او هر بار که به خانه ما میآمد از من پول میگرفت...
بیشتر اوقات وقتی
همسرم در خانه نبود او را میآوردم. یک شب در حالیکه خیلی دلتنگ شده
بودم همسرم را به خانه خواهرش فرستادم و از سحر خواستم شب را با من
بگذراند.
صبح که شد سحر از من پول خواست. نداشتم، از او خواستم سر
خیابان برود و منتظر بماند تا پول را برایش ببرم. او رفت. چند دقیقه بعد من
هم دنبالش رفتم و پیشنهاد دادم یکبار دیگر با هم رابطه داشته باشیم. سحر قبول کرد. او را به باغ انگور بردم و آنجا دوباره....
متن كامل داستان در ادامه مطلب
اگر قبلا ثبت نام کرديد ميتوانيد از فرم زير وارد شويد و مطلب رو مشاهده نماييد !